کاش‌کوله‌ام

پالان

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳
پیرمردی نشسته جلوی کارگاه پالان دوزی اش و تنهایی با یک قوری و یک استکان و یک دنیا حرف نگفته چای می خورد.
بوی نی زار می آید.
  • ۹۳/۰۲/۱۱